ی حس و حال عجیبی کل شهر رو توی خودش غرق کرده بود
اول ساعت اونجا بودم
مدرسه مولوی خیام ده گلایول پونزده
اول وقت بود و شلوغ
گفتم شاید اینام مث من فک کردن ک اول وقت بهتره
اما وقتی ساعت دوازده ظهر شد و خروش مردم رو نشون میداد
حسم میگفت این سری گمانم اوضاع واقعا فرق داره
ساعت شیش عصر اولین اعلامیه تمدید زمان رفت روی تیتر رسانه ها
عجیب بود
مردم انگاری تمومی نداشتن
ساعت هشت شب رفتیم تا ده
و ده رفتیم تا دوازده
اتمام زمان رای گیری در حالی اعلام شد ک بازهم انبوه مردم توی صف بودن
الان ک دارم این متن رو مینویسم خبر دادن
در نیویورک همچنان رای گیری ادامه داره
عجبا از خروش این مردم
عجبا از همبستگی این مردم
نتیجه انتخابات برای من اهمیت نداره
بالاخره هر کسی رای بیاره باید تلاش کنه
لااقل ب وعده هایش خودش عمل کنه هرچند گمونم کار سختی داشته باشه
خلاصه این جمعه هم گذشت
اون روز ی اتفاق تلخی هم افتاد که هنوزم توی تلخیش هستم
خب تلفنم رو چک کرد
اخاب بودم
بیدارم کرد ک من ، نت ندارم
گوشی تون رو برداشتم
منم گیج خراب بودم
با اینکه چیزی برای پنهان کردن ندارم
اما دس رو ی متن احمقانه ای گذاشت ک برای من فقط در حد ی کنجکاوی بود
خب اولین ستون از اونچکه باید پابرجا میموند خراب شد
شاید همه چی مصنوعی بوده باشه
شاید
قسم به سکوت...برچسب : نویسنده : dofpof بازدید : 69